گوش دختر همسایه = ساعت طلا
نوشته شده توسط : شاه قاتل

من قاتلم یعنی این اسممه من در سال 1980 در خانواده ی اشرافی kilers در بریتانیای کبیر چشم گشودم خاندان ما یکی از ترسناک ترین خاندان های انگلستان بود . ملکه الیزابت از ترس خاندان kilers یک روز خواب خوش نداشت . جد من پدر بزرگ پدری ام و پدرم وحشت را در انگلستان پراکندند شهرت جدم به گردن زدن  رابین هود بود . بله رابین هود افسانه ای رابین هودی که در قصه ها میخوانید روزی کفش های جدم را دزدید که برای فقرا ببرد که جدم پس یقه اش را گرفت و با دندان کله اش را کند .

خوب وقتی تمام مردان خاندان kilers مشهور ترین قاتلان میشوند پس من هم باید راه را ادامه بدهم . باید مردان مغرور ، انسان های زشت و ... را به سیخ بکشم . وقتی به دنیا امدم همه جا را قرمز میدیدم . دنیا برای من 3 رنگ بود . سرخ ، سیاه ، سفید و بقیه هم ترکیبی از این ها . در 12 سالگی اولین قتلم را انجام دادم .

دختر همسایه هر روز به من چشمک میزد و میگذاشت با دوچرخه اش بازی کنم . اما یک روز به من چشمک نزد و من متوجه شدم که با پسر دیگری رفت آمد دارد . من خیلی ناراحت شدم و مشکلم را به پدرم گفتم . پدرم گفت که تو با چشمانی قرمز به دنیا آمدی و باید معنی سرخ را به بقیه بفهمانی. و یک کلت خیلی سنگین و زیبا به من هدیه داد و به من یک ساعت طلا نشان داد و گفت : این تفنگ برای تو با آن کاری را که میدانی بکن این کار تیتر قتل های تو خواهد بود و این ساعت ناچیز را به عنوان پاداش میگیری بعد از این که گوش اون دختر رو برای من بیاری

و فکر میکنید من چه کار کردم ؟

اولین قتل من ؟ مقتول هم دختر همسایه ؟

بله من آن کار را کردم و ساعت طلا را گرفتم.

منتظر ماجرا های ترسناک بعدی من باشید. 





:: بازدید از این مطلب : 560
|
امتیاز مطلب : 71
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : 28 آبان 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
عروسک در تاریخ : 1389/9/10/3 - - گفته است :
واییییییی.ایول.خیلی باحال بود.

/weblog/file/img/m.jpg
f در تاریخ : 1389/8/30/0 - - گفته است :

چه جالب!



نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: